مجله علمی خبری

اخبار اقتصادی و علمی، آموزش های کاربردی

منتخبی از فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 69

پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن

چِل-خل و دیوانه

تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

از یک قماش بودن-سر و ته یک کرباس بودن

چپ رو-تند رو

 
از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع

ریسه شدن-پشت سر هم قرار گرفتن-به دنبال هم به جایی رفتن

آواز دادن-خواستن

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست

بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

پُر پشت-انبوه-بسیار روییده

حرف دو پهلو-نگا. حرف پهلودار

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

از سکه افتادن(ار رونق افتادن، از دست دادن زیبایی)

از چاله در آمدن و به چاه افتادن-از باران به ناودان پناه بردن

آن چنانی-چنانکه خود می‌دانی-بسیار گران‌بها-بسیار عجیب

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن

دریافتی-حقوق
دربند-کوچه ی بن بست-مانع در محل ورود
از قدیم ندیم‌ها-از گذشته‌های دور

زبان گزه رفتن-زبان گزیدن-لب به دندان گرفتن

رسانه-وسیله ی ارتباطی

رمبیده-خراب شده-فرو ریخته

خبر داغ-خبر بسیار مهم

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

ای داد بیداد-کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند

دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

ته گیلاس-نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

پاچین-دامن زنانه

پا شدن-از جا برخاستن

تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن

اگر و مگر کردن-شرط و بهانه آوردن

حضرت فیل-شخصی موهوم با تیروی بسیار زیاد

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بی‌جلا و جلوه شدن)

برزخ شدن-ناراحت شدن

اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن

توگوشی حرف زدن-نجوا کردن-تنگ گوش کسی حرف زدن

بز دل-ترسو

آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن

آبدوغ خیاری-بی ارزش-بی اعتبار

پشم و پیله-ریش

امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن

بالا آوردن-استفراغ کردن

پیشانی-بخت و اقبال-طالع

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

انگشت به دندان گزیدن-متحیر شدن-حسرت خوردن

چلو-برنج آب کشیده

پشت کسی را داشتن-هوای کسی را داشتن-از کسی حمایت کردن

اهل دود-سیگاری

بوق زدن-اعلام موافقت کردن

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

زیر آب-مجرایی در ته مخازن آب برای خالی کردن آن ها

با معرفت-لوطی و جوانمرد-دارای قوه ی تشخیص خوب از بد

فرض کنیم که
خرده خرجی-خرج های اندک

استغفرالله-خدا نکند-خدای نکرده-هرگز

خراشه-تراشه-خرده ی چوب

آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن

حضوری-رو در رو

 
خدا داده به فلانی-بختش یار بوده

از پا درآمدن(افتادن، سخت خسته و درمانده شدن)

جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد

افتادن دست-از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن

خانوار-مجموع اعضای یک خانواده

آسمان‌جل(ندار، بی‌چیز، کسی که رواندازش آسمان است)

تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

حرام خور-کسی که پای بند به حلال و حرام شرعی نیست-کم فروش-ربا خوار
 

دنباله رو-پی رو-مقلد

دل و دماغ-دل و حوصله

دنیا آمدن-زاده شدن

آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)

 

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات

اهل بخیه(وارد در کار، اهل فن)

 

خر آوردن-بدبخت شدن

دزدی گرگی-دله دزدی

در دهان ها افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل

خون جگر-رنج بسیار-غم فراوان

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

جایی را جارو کردن-همه ی موجودی جایی را با خود بردن

اَتَر زدن(فال بد زدن)
دست پخت-شیوه ی پختن-هنر پختن

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن

چغاله بادام-بادام نارس

چراغ چشمک زن-چراغی که خاموش و روشن می شود

به دهان ها افتادن-فاش شدن-بر سر زبان ها افتادن

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

در یک جوی نرفتن آب کسی با کسی-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده

از کفر ابلیس مشهورتر-گاو پیشانی‌سفید-نزد همه معروف

زار زار گریه کردن-سخت گریه کردن

پاتی کردن-باد دادن خرمن

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

بلند بالا-قد بلند

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

چشم زهره-ترس

تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن

خر داغ کردن-ناامید شدن-ناکام شدن

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

روز هفتاد هزار سال-روز قیامت

آسمان (و) ریسمان(حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز)

زوار در رفته-پیر و فرسوده-به درد نخور-اسقاط

بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت

 

بی فک و فامیل-بی کس و کار

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

آهن کهنه به حلوا دادن-معامله‌ی پرسود کردن

پا پتی-پا برهنه

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

آجرپاره-جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره

آفتاب از کدام طرف در آمده؟-چه عجب از این طرف‌ها؟!

خبر گرفتن-پرسیدن

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

 

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

 

اشک خنک-گریه‌ی ساختگی

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

حکیم جواب کرده-یتیم

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

 

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

پسله خور-آن که نزد دیگران کم می خورد و در نهان بسیار

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است
ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار

زیر پوست کسی آب رفتن-چاق شدن-ثروتمند شدن

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن
آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)
حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

اهل عمل-کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند

حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن

 

تپیدن-به زور و با پر رویی وارد جایی شدن

حساب داشتن-حساب بانکی داشتن

دست خدا به همراه-در پناه خدا

حرف را خوردن-ناگهان سخن را بریدن و خاموش شدن

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)
آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)
به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن

تک و تا-جنب و جوش

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

خرفت-نادان-ابله-کند ذهن

بامبه-توسری

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

بلغمی مزاج-آدم خونسرد و اخمو

تار-از محلی راندن

تعارفی-کسی که بیش از اندازه اهل تعارف است-قابل پیشکش
دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار

خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان

الدنگ(بیکاره، مفتخور، بی‌غیرت)

پختن کسی-کسی را برای کاری آماده کردن

حال آمدن-بهبود یافتن-سرحال شدن-چاق شدن

راحت باش-خطابی به سربازان به هنگام آموزش نظامی برای اندکی استراحت

دل کسی روی دل آدم بودن-درد دیگران را درک کردن-با دیگران غمخواری کردن

زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن

درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن
روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن

آواز شدن(شهره شدن)

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند

از خاک برداشتن-کسی را نواختن و به جایی رساندن

دیم-زراعتی که از آب باران آبیاری می شود

حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن

پارسنگ برداشتن عقل کسی-خل بودن-دیوانه بودن

از دست کسی در رفتن-کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن

تک و توک-به ندرت-کمی

پدر کسی در آمدن-بسیار اذیت شدن-دخل کسی آمدن

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

جزوه-کتابچه-دفترچه

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

ریق زدن-ریغ زدن

جا افتادن-سر جای خود آمدن

تمام و کمال-کامل-به تمامی

تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب

تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن

راپرتچی-گزارش دهنده

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

 

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

خرج رو دست کسی گذاشتن-کسی را در خرج انداختن

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن-همسان و هم ارز نبودن-کسی بر کسی ترجیح داشتن

ژست-طرز حرکت و رفتار شخص

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

چپه-کجی به یک سمت

 

دانه دانه-یک یک

دانگی-انجام کاری با پرداخت سهم خود از هزینه ی آن

از این دنده به آن دنده غلتیدن-از درد یا فکر و خیال نخوابیدن

خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی

باردار-آبستن-حامله

به توپ بستن-باران گلوله ی توپ بر جایی ریختن

تنبان درآر-بی حیا-دریده

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن
ترک بیلمز-آدم نادان

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه

پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن
تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن

به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

با آتش بازی کردن-به کاری پر خطر پرداختن

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

از زمین سبز شدن(ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن، به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن)

توپ در کردن-توپ انداختن

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
چلو صاف کن-آبکش

بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد

آفتاب به آفتاب-هر روز

پکاندن-ترکاندن

دست و دل باز-بخشنده-جوانمرد
پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)
پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن
هرماری-ز خوردنی یا نوشیدنی تلخ-کار سخت و دشوار

چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده

چس آمدن-در حالت عصبانیت به جای خوش آمدی می گویند چس آمدی

جا-رختخواب-بستر

تُف به دهن-حیرت زده

بَر و رو-قد و قامت-چهره

زیر رکاب کشیدن کسی-کسی را مطیع و تابع ساختن

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن

انکر منکر(بسیار زشت و بدترکیب)

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

به خاک سیاه نشاندن-بدبخت و ذلیل کردن

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

بر و بساط-زندگی و لوازم آن-مقدمات کار

تلخه-تریاک-سوخته

افت کردن(کاهش یافتن، کم شدن)

آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن

دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی

دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم

از دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

آب بردار-دوپهلو-کنایه‌آمیز

پس پسکی-حالت کسی که رو به عقب گام برمی دارد

چروک انداختن-چین انداختن

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب

دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی

 
با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

دمرو-کسی که دمر خوابیده

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

رشته فرنگی-ماکارونی

دوخت و دوز-خیاطی

جوی خون راه انداختن-کشتار بسیار کردن

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

بازرسی-بررسی و کنترل

دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن

چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

باد کردن-به خود بالیدن-مغرور شدن

بی بند و بار-بی قید-بی اعتنا به آداب و رسوم

چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند

جیک و بیک کسی را دانستن-دانستن همه ی اسرار کسی

دلخور شدن-گله مند شدن-ناراضی شدن

جان کُردی-سخت گیری-مقاومت

خاله ماستی-آدم بی اهمیت و بی ارزش

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

 

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

پرت گفتن-حرف بی معنی زدن

بد قول-بد عهد-آن که به قول خود وفا نکند

بدلی-تقلبی-جنس بد

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی

حساب سوخته-بدهی قدیمی

تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب
استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه

درد و بلای کسی به جان خوردن-تعبیری تحقیرآمیز برای مقایسه ی دو نفر با یکدیگر که این یکی صفات آن دیگری را نداشته باشد

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

رو شور-سفیداب

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

دوم از آن-در ثانی-دوم آن که

استخوان‌دار-محکم-بااراده

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن

زیر و زبر گذاشتن-حرکت گذاشتن برای حروف-اِعراب

چپی-مخالف حکومت-وابسته به چپ

بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن

دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است

ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند

تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

پر گو- پر چانه

داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد

پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

خرج راه-هزینه ی سفر

خبره-ماهر-استاد

پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی

چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

زهکونی-اردنگی-تیپا

داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت

 

اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)

حساب داشتن-حساب بانکی داشتن

پسله خور-آن که نزد دیگران کم می خورد و در نهان بسیار

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

آفتاب به ملاج کسی خوردن-دیوانه شدن-خل شدن

دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن

داد سحن دادن-سخن رانی کردن-پر حرفی کردن-حق مطلب را ادا کردن

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن

دانشگاهی-کسی که در دانشگاه کار می کند-اعضای هیات علمی

بازرسی-بررسی و کنترل

افسارگسیخته(سرکش)

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

داغ کسی را به دل کسی نهادن-غزیز کسی را کشتن

انگشتر پا-چیز بی‌ارزش

رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

 
بستن به ناف کسی-به کسی خوراندن-به کسی نسبت دادن
دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

این مطلب را هم از دست ندهید :   خدمات چاپ لیبل و برچسب، ریبون حرارتی ، لیبل پرینتر و بارکد اسکنر

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)

ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند

از خدا خواستن(در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است)

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

آدم نچسب-کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند

زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

اسکلت‌بندی-طرح‌ریزی-زیرسازی

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

به سر کسی زدن-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد

 

رک حرف زدن-بدون پروا و ملاحظه حرف زدن-صریح و روشن سخن گفتن

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

خر لنگ خود را به منزل رساندن-با وجود سختی کار را به پایان رساندن

از نفس افتادن(بسیار خسته و مانده شدن)
این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد

زیر اخیه گذاشتن-کسی را به کاری که سودش به دیگری می رسد گماشتن-زیر فشار گذاشتن

خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن

بی بی قدومه-دختر بچه ای که ادای مادر بزرگ ها را در می آورد

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن

جام زدن-شراب نوشیدن-باده خوردن

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

چارقد-روسری زنانه

آیینه‌ی اسکندری-آفتاب

جَر-پیچ و خم راه

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

چَک-سیلی-کشید
حرف شنو-سر به را-مطیع
چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

 
پا منبری-شاگرد روضه خوان
ته و توی چیزی را در آوردن-درباره ی چیزی تحقیق کردن

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن

از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بی‌جلا و جلوه شدن)

چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن

خط و نشان کشیدن-تهدید کردن

خُردمُرد شدن-ریزه ریزه شدن

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

اهل محل(همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند)

خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

نیروی انجام کاری را داشتن

توان انجام کاری را داشتن

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد

چرند اندر چرند-پرت و پلا

 

تنگ کسی افتادن-در مجاورت کسی قرار گرفتن

خرج شدن-مصرف شدن-به کار رفتن

جُم خوردن-تکان خوردن-برای انجام کاری آماده شدن

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

 

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش

باز و بسته ی امام هشتم بودن-نیروی و قدرت خود را مدیون نظر مساعد امام هشتم بودن

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

 
آش شله‌قلمکار-بی‌نظم و قاعده
راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

درز-شکاف-محل اتصال یا دوخت

داریه زدن-نواختن داریه-دایره زدن

زیر چاق کردن-برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن

دل پُر داشتن-کینه و دلخوری دیرینه داشتن
ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

اسباب‌بازی(وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان))

حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

از آب و گل در آمدن(مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن، بزرگ شدن کودک)

اَخ (به زبان کودکان)(بد، بدطعم)

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

ارزانی-بخشیدن-دادن

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

چپ دادن-رد کردن

آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)

جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن
چنبره زدن-حلقه زدن

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

انداختنی(جنس نامرغوب)

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن

راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

به پیسی افتادن-دار و ندار خود را از دست دادن-فقیر و بیچاره شدن

خربازار-شلوغ بازار-بی حساب و کتاب

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

پینه زده-وصله کرده

دُنگی-دانگی

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

خیال کسی را راحت کردن-موجب اطمینان خاطر کسی شدن-به کسی جواب رد دادن

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)

پیگرد-پی گیری-تعقیب

چانه انداختن-جان کندن-حرکت پیش از مرگ

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی

پاچین-دامن زنانه

این هلو این هم گلو(مثل آب خوردن، انجام این کار بسیار آسان است)
خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

خیز-ورم-آماس

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

از ران خود کباب خوردن(با سختی چیزی به‌ دست آوردن)

جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد

الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند)

بیخ خِر-بیخ گلو

 

بروز دادن-فاش کردن-آشکار ساختن-لو دادن

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

ریگ دندان کسی شدن-مزاحم کسی شدن

زَوال-مست مست-لول

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

آب‌تنی(شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی))

این هلو این هم گلو(مثل آب خوردن، انجام این کار بسیار آسان است)

دزد زده-سرقت شده

به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن

اشتباه لپی(اشتباه لفظی)

بزنگاه-نقطه ی ضعف-سر وقت-موقع حساس-زمان مناسب

پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

دو دل-مردد-بی تصمیم

پل آن سوی رود بودن-کاری بی هوده بودن

فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی

 

جِر-اوقات تلخی-لج

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

جاهل پسند-چیزی که جوان

بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

خون مردگی-حالت مردن خون در زیر پوست-کبودی

از پا در آوردن(سخت فرسوده و از کار افتاده کردن)

فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

دور تا دور-گرداگرد-اطراف

الحق(به‌راستی، حقیقتن)

چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی

انگولک کردن-سر به سر گذاشتن-با انگشت به چیزی ور رفتن-انگشت رساندن

تیر کردن کسی-کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران

تخم شر-مردم آزار- شرور

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست
جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند
حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای
 

خیک محمد-آدم چاق و فربه

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

خوش انصاف-با انصاف-منصف

چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن

اوضاع احوال-وضع و حال

راه حل آسپرینی-راه حل موقت و غیر اصولی

چین-یک بار درو-بک بار چیدن

بوی نا-بوی ماندگی

این خاکدان(دنیا)

پدر زن سلام-نخستین دیدار داماد در خانه پدر زن

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

در یک جوی نرفتن آب کسی با کسی-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

زن بردن-همسر گرفتن مرد

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن

ددری-کسی که همیشه می خواهد بیرون برود-زن بدکاره

دور دست-جایی دور

دارا-ثروتمند

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

دوبلاژ-برگردان گفت و گوی فیلم به زبان دیگر

بازپرس-کسی که از متهم پرس و جو می کند

چشم انداز-منظره

دیم کاری-کشاورزی دیم

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن

آبِ کبود(آسمان)

افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن

از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)

دور از شما ب-لانسبت

رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک

پیشاب-ادرار

دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

چنار عباس علی-متلک بد

حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه

داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن

تلمبار- تل انبار

جیب بری-دست بردن در جیب دیگران به قصد دزدی-شارلاتانی-حقه بازی

بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی

زبر-خشن-غیر لطیف

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست)

بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن
خرابکار-اخلالگر-تروریست

آبِ دندان-حریف ساده

درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

بنا کردن-شروع کردن

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

جگر را سرمه کردن-دل کسی را سوزاندن-بسیار غم دادن

بند شدن در جایی-قرار یافتن-ساکن شدن-آرام گرفتن

 

درز کردن-فاش شدن-آشکار شدن

تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن

رد پای کسی را گرفتن-رد کسی را برداشتن

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

پشت رو-وارونه

ادب شدن-فهمیدن-با تنبیه عاقل شدن-تجربه آموختن-آدم شدن

از کسی کشیدن-از کسی رنج کشیدن

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

خوش قواره-خوش اندازه-متناسب

 

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

رنگ شدن-گول خوردن
خط خطی شدن اعصاب-خرد شدن اعصاب-خراب شدن اعصاب

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن

 

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

دهنه-لگام چارپایان-دهانه ی بازار

آدم بی‌معنی-آدم بی‌خود

در هم-به هم آمیخته-سوا نکرده

حضرت فیل-شخصی موهوم با تیروی بسیار زیاد

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

حشک شویی-شستن لباس با مواد شیمیایی با کمی یا بدون آب

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

آی زکی(در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود)

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

اشک خنک-گریه‌ی ساختگی

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

دست داشتن در کاری-پنهانی شرکت داشتن در کاری

آب خنک خوردن(به زندان افتادن)

چشم، کرایه خواستن-کار کودکی که هر چه ببیند بخواهد

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

دست کم-حداقل

به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

چراغ باران-چراغانی

چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

پیش گرفتن کاری-کاری را آغاز کردن

بانی خیر-نیکوکار-کسی که اثر خیر از خود بجا گذاشته است

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

 

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

خروس قندی-آب نباتی به شکل خروس

تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن
برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

چوروک-چین و شکن

افتادن بچه(سقط شدن جنین)
رد کسی را گرفتن-از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن

رب و رسول را یاد کردن-به حد مرگ رسیدن

اُرد کسی را خواندن-به حرف کسی گوش کردن-اهمیت دادن

چشم روی هم گذاشتن-نادیده گرفتن-گذشت کردن

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

بر پا شدن-ایجاد شدن

خواربار-ارزاق-خوراک

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

از بر گفتن یا نوشتن(متنی به اتکاء حافظه)

خودافتاده-عاجز-کسی که موجب بیچارگی خود باشد

دوا شور-شستن فرش با نوعی دوای جلا دهنده

بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن

رج زدن-ردیف ایستادن-صف بستن-نوشتن مشق به ترتیب عمودی

رنگ و رو رفته-کهنه-فرسوده-کارکرده

اَل اَمان(زینهار، پناه بر خدا)

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

به گُه خوردن افتادن-با خفت از کرده ی خود پشیمان شدن

تِر تِر-آواز بیرون آمدن فضولاتِ بیمار اسهالی

خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن

 

به آخر خط رسیدن-به پایان کار

تُخم-اصل هرچیزی-دانه

تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار

اَل اَمان(زینهار، پناه بر خدا)

ریز-خرد-کوچک

اَتَر زدن-فال بد زدن

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر
بنده منزل-خانه ی من
حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

آدم بی‌معنی-آدم بی‌خود

چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است
آواز خر در چمن-آواز ناخوش و گوش‌خراش

ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن

دست دوم-کار کرده-مستعمل

دست نماز-وضو
خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

 

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن

 

دُم کلفت-پول دار-مقتدر

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست

خفه خون گرفتن-دم بر نیاوردن-ساکت شدن

آیینه‌ی اسکندری(آفتاب)

از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن
بالا کشیدن-مال کسی را به ناحق خوردن

از پشه گوشت کبابی خواستن(خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن)

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

 

پشت کسی باد خوردن-دلسرد شدن از کاری پس از مدتی استراحت یا بیکاری-از دل و دماغ افتادن

دسته دیزی-قوم و خویش دور
برادر زن-برادرِ زن هر مرد
 

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن)

این دو کله‌دار-خورشید و ماه

آتش‌پا-فرز و چالاک-بی قرار

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

چاق بودن غلیان-آماده بودن غلیان

دانه دانه-یک یک

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

به حساب-مثلا-یعنی

چرک و خون-چرک آلوده به خون

تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند