مجله علمی خبری

اخبار اقتصادی و علمی، آموزش های کاربردی

بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 117

آستین تر داشتن(بسیار گریه کردن)

بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن

اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن

راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن

توپ در کردن-توپ انداختن

 
به چشم-اطاعت می شود

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

چاره ساز-خداوند

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن
ری کردن-زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی

حاشیه نشین-تهیدستان ساکن در کناره های شهر

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن

خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن

 

چار راه-محل تقاطع دو راه

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)
باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی
بالا کشیدن-مال کسی را به ناحق خوردن

اصول دین پرسیدن(سوال‌پیچ کردن)

دُم کله پز را گرفتن-رفتن کسی بی سر و پا و آمدن کسی بی سر و پاتر به جای او

به دهان ها افتادن-فاش شدن-بر سر زبان ها افتادن

زیر و بالای کسی را جنباندن-زیر و بالا گفتن

زیر آب-مجرایی در ته مخازن آب برای خالی کردن آن ها

حاشا کردن-نگا. حاشا زدن

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

چیز دار-ثروتمند

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

بالا کشیدن-مال کسی را به ناحق خوردن
زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

از خود بودن-خودی بودن-محرم بودن

ازخودراضی-متکبر-خود پسند

اُق زدن-بالا آوردن

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

رو شور-سفیداب

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

پچ پچ کردن-نجوا کردن-زیر گوشی حرف زدن

 

جریحه دار شدن-زخمی شدن-دل شکسته شدن-رنجیده شدن

بار شیشه-بار شکستنی-کودک در شکم مادر

خون جگر-رنج بسیار-غم فراوان

زُل زدن-خیره نگاه کردن

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن
چشم زاغ-بی شرم
پاپوش دوختن-سخت حیله گر بودن

ته گرفتن-سوختن غذا

 

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

خاکه زغال-ریزه ی زغال

چنار امام زاده صالح-متلک بد

پای چوب ایستادن-منتظر آغاز فروش در میدان یا بازار ماندن

ز ِله کردن-به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-عاجز کردن

از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک

تخم شر-مردم آزار- شرور
زاییدن گاو کسی-به دردسر بزرگی گرفتار آمدن

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

 

به خاک سیاه نشاندن-بدبخت و ذلیل کردن

حساب کهنه-نگا. حساب سوخته

تیله ی کسی بودن-گوش به فرمان کسی بودن-زیر اراده ی کسی بودن
تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

راه راه-دارای خطوط موازی

رفتگار-رفتنی-مردنی

چوب خوردن-تنبیه شدن

حیوون-نگا. حیوان

حساب سوخته-بدهی قدیمی

ته آواز-صدای نسبتن خوب

راپرتچی-گزارش دهنده

بازار کوفه- بازار شام

پُک-هر بار کشیدن سیگار و چپق و از این نوع

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

چشمگیر-جالب توجه-با ارزش

پشت و رو کردن-برگرداندن جامه به صورتی که رو پشت و پشت رو شود

بازتاب-واکنش-برگشت نور-صدا یا حرارت

خون جگر-رنج بسیار-غم فراوان

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن
دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن

اوراق(قراضه، اسقاط، ازکارافتاده)

روز پنجاه هزار سال-روز قیامت

آفتاب به آفتاب(هر روز)

پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود
از خرس مویی کندن(از مردم خسیس چیزی درآوردن، هرچند ناچیز باشد)
دیپلم-مدرک پایانی دبیرستان-گواهی نامه-تصدیق

زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

احوال گرفتن-جویای حال شدن

دلمه شدن-بسته شدن

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

 

خر داغ کردن-ناامید شدن-ناکام شدن

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن
این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

برهوت-غیر مسکونی-خشک و بی انتها
بنا بودن-قرار بودن

اُرد-درخواست-سفارش-دستور

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

چقال-مهمل بقال

خراب شدن بر سر کسی-نزد کسی بار و بندیل گشادن و ماندن

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن)

جاجا-آوازی که با آن مرغ را به لانه اش می رانند

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن

داشتن-مشغول بودن

ادا در آوردن-مسخرگی کردن-تظاهر کردن-تقلید کردن
داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید
آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)
حلبی آباد-آلونک نشین های خارج از شهر

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی
 

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن

خاله خرسه-دوست نادان

پسله-جای پنهان-در نهان

بد آب و رنگ-نازیبا-بی رونق-بی جلوه

حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن

ذِله کردن-ذله آوردن

زیر بغلی-نوعی تنبک که پایه ی دراز آن را زیر بغل می گذارند و آن را می نوازند

بر و بساط-زندگی و لوازم آن-مقدمات کار

آتش بی‌دود(آفتاب، غضب)

دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان

حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن

 
خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن

پله خوردن-دارای پله بودن

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر

اشرفِ خر(حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند)

تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن

پا جای پای کسی گذاشتن-از کسی تقلید و پی روی کردن

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

دار زدن-اعدام گناهکار با آویختن از چوبه ی دار

آلاف و الوف(مال و ثروت، جاه و مقام)

بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی

آمد داشتن(فرخنده و میمون بودن)

تعلیمی-عصای کوچک

چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

بازپرس-کسی که از متهم پرس و جو می کند

بساز و بفروش-ساختن خانه ی بدون استحکام به قصد فروش

اخم و تخم-ترش‌رویی-کج‌خلقی

دم و دستگاه چیدن-اسباب و آلات چیدن

بند آوردن-متوقف کردن

آب نخوردن(درنگ نکردن)
پس پسکی-حالت کسی که رو به عقب گام برمی دارد

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

بیعار-کسی که شرم و ننگ نمی شناسد و از سرزنش شرمنده نمی شود

اُق گرفتن(حالت تهوع پیدا کردن)

رجاله-اراذل و اوباش

چوب پا-دو چوب بلند که پا در میان آن ها کنند و با آن ها راه روند

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

برداشتن-قبول کردن-اختیار کردن

چینه-دیوار گلی

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن-همسان و هم ارز نبودن-کسی بر کسی ترجیح داشتن

خود را به کوچه ی علی چپ زدن-خود را بی اطلاع نشان دادن

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

بید خورده-کهنه و فرسوده

بچه افتادن-سقط شدن جنین

اَکه ننه(آدم آب‌زیرکاه)

دمیدن توی لوله ی شیپور-خوابیدن و خرناس کشیدن

چِل-خل و دیوانه

دور پرواز-پرواز کننده تا فاصله های بسیار

زدن به کوه-عاصی شدن و سلاحی برگرفتن و به کوه پناه بردن

چله دادن-برای مراسم چهلم مرگ کسی غذا دادن

از بز حرام‌زاده‌تر(سخت‌گریز و حیله‌گر)

پرچانه-پرگو-روده دراز-وراج

جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی

درزن-دوجین-دوازده تا از چیزی

بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک
رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن

چوغ-چوب

از بی‌کاری مگس پراندن(بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن)

خانه خمیر-نگا. خانه خراب

زن ِ سفری-زن فاسد و بی عفت
خام عقلی-حماقت-دیوانگی
 

اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن

بار انداختن-توقف و اقامت کردن
خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن

خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن

ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه

روی خود کشیدن-رو کشیدن

به درک واصل شدن-به درک رفتن-برای با نفرت خبر مرگ کسی را دادن بکار می رود

داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

خط-راه-مسیر-مشی و مرام-مسلک-کنایه از نامه
 

پا به پا شدن-تردید داشتن

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن

پا انداختن-واسطه گری کردن-کارچاق کردن به ویژه در امور غیر اخلاقی

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

راستی راستی-حقیقتن-واقعن

رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

آهوی شیرافکن-چشم محبوب

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر
چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی

پیش غذا-آن چه پیش از غذای اصلی می خورند

نخته شدن-تعطیل شدن-بسته شدن-از رونق و اعتبار افتادن

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

 

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار
دنده کج-کج خلق-یکدنده

ادرار کوچک(شاش)

جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

 

خیک محمد-آدم چاق و فربه

دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

زیر چاق کردن-برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن

از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

خالی کردن تفنگ-شلیک کردن

پیش کنار-بیضه-خایه

چیز فهم-عاقل و فهمیده

خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

خط و نشان کشیدن-تهدید کردن

دبه کردن-دبه در آوردن

پلاس-اثاث مختصر منزل

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

خط و نشان کشیدن-تهدید کردن

پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن-کاری تنها از عهده ی او بر آمدن

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن
ته تغاری-آخرین فرزند خانواده

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

 
تو پوزی-تو دهنی
دست کم-حداقل

چای خانه-محلی که وسایل چای را در آن جا می گذارند-قهوه خانه

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

دَم کرده-پر رطوبت-باد کرده

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

دُنگ-سهم-حصه

 

دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها

چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی

باش !-نگاه کن-ببین

جیز گر-ربا خوار-کسی که از دیگران برای دادن مکان غیرقانونی پول می گیرد

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

حیوانی-نگا. حیوانکی

راه حل آسپرینی-راه حل موقت و غیر اصولی

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن

پاشیر-گودال پای شیر آب

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن
پیش بودن-جلو بودن-برتری داشتن

دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن

خود را به کوچه ی علی چپ زدن-خود را بی اطلاع نشان دادن

رشته فرنگی-ماکارونی

دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن

بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن

دندان عاریه-دندان مصنوعی

 

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

خیر ندیده-نفرینی است به معنی امیدوارم خیر نبیند

 

پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی

چوب خط-چوبی که پس از هر بار بردن کالا روی آن خطی می کشیدند تا بعد شمارش کنند
دیدن دم کسی-دم کسی را دیدن

چپ-لوچ-مخالف حکومت

راهی کردن-روانه کردن-فرستادن

دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی

جواب کردن-به کار کسی پایان دادن-از کار اخراج کردن

چنبره زدن-حلقه زدن

چای صاف کن-وسیله ای نوردار برای صاف کردن چای به هنگام ریختن به استکان یا فنجان

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن
چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن
به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

پر و پاچه-پا-پاچه

پینه-وصله-پوست سخت شده

دله-ظرف حلبی

استخوان‌بزرگ(شخص دارای اصل و نسب)

آفتاب به آفتاب(هر روز)
جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن

جز زدن-ناله و زاری کردن

 
 

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری
تقاص پس دادن-تاوان پس دادن
چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

پز عالی جیب خالی-کسی که در عین تهیدستی افاده داشته باشد و خودش را بگیرد

بی نمک-نچسب-لوس-ننر-بد ریخت-بدون ملاحت

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن
چیز فهم-عاقل و فهمیده

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

چشم زاغ-بی شرم

خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن

آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

تنوره کشیدن-در حال چرخیدن به هوا پریدن

بلند بالا-قد بلند

چله خانه-محل ریاضت کشیدن

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

دستک دمبک درآوردن-پاپوش دوختن-اشکال تراشی کردن
زُل زدن-خیره نگاه کردن

چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه

آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)

از اوناش نبودن ( فقط به‌صورت منفی)(از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است)

درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها
تو حساب بودن-وارد بودن-به مسائل آگاه بودن
رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند
خاله قزی-دختر خاله-خویشان و بستگان
ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن

دیگ بخار-دستگاه تولید بخار

 
تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن

چاله میدان-نگا. چاله خرکشی

پینه بسته-دارای پینه-کبره بسته

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

دان-دانه-چینه

زاغول-دارای چشمان آبی رنگ

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن

خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم

 

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر

آواز دهل(چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)

بازار کوفه- بازار شام

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

خنج انداختن-پنجول انداختن-خراشیدن پوست دیگری با ناخن

جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن

آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

خدا به همراه-خدا خافظ

راه بندان-حالت بسته بودن راه-قطع رفت و آمد

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن

آمد نیامد داشتن-روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست

 

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن
خر دادن و خیار گرفتن-چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن-فریب خوردن در معامله

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

افسار پاره کردن-سرپیچی کردن-یاغی شدن

چنگک شدن-چنگ شدن

حمله گرفتن-غش کردن

تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است

این مطلب را هم از دست ندهید :   فروشگاه تخم نطفه دار

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند
جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

 

خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

چسی درکن-آدم پر مدعا
در تاریکی رقصیدن-در غیبت کسی رجز خواندن و ادعای بی خود کردن

خانم آوردن-پا اندازی کردن

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

خالی بند-چاخان-دروغ گو

بَزک-آرایش-چسان فسان

به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن

خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن

دزد حاضر و بز حاضر-می توان همه چیز را دید و داوری کرد

پا برهنه-بدون کفش
بی سیرت-بی آبرو

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

زبان تر کردن-سخن گفتن

انگشت کردن-انگشت رساندن

 

دان دان-متفرق و پراکنده

خودافتاده-عاجز-کسی که موجب بیچارگی خود باشد

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

اشک کوه-یاقوت-لعل

 

پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن
روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن

زهره دان-کیسه ی صفرا

تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن

خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن
اجابت کردن معده-قضای حاجت

خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن

ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن

تریج-آن جاکه آستر درونی جامه با رویه ی آن به هم می پیوندد

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن(از دارایی دیگران بخشیدن)

 
بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن
دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر

پورت-سر و صدا-داد و فریاد

 

حیوانی-نگا. حیوانکی

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم
 

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

آبکی(بی‌ارزش، از روی بی‌علاقگی)

خاطر جمع بودن-مطمئن بودن-یقین داشتن

ریزه میزه-ریزه پیزه

بساز و بفروش-ساختن خانه ی بدون استحکام به قصد فروش

پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن
چای قندپهلو-نگا. چای دیشلمه

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند

حنز پنزر-نگا. خرت و پرت

دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

جا-رختخواب-بستر

آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن

آبِ سیاه-نیمه کوری

تو هم رفتن-اوقات تلخ شدن-ناراحت شدن

 

رج بستن-به ردیف کردن-دسته کردن

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

دم موشی-هر چیز باریک و دراز

پر روده-پرچانه-روده دراز

خیال کسی را راحت کردن-موجب اطمینان خاطر کسی شدن-به کسی جواب رد دادن

انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن

دست بالا-حداکثر

پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

تریاکی-معتاد به تریاک

اهل عمل(کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند)

زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

درخت اگر-امید پوچ و واهی

رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن

از آب درآمدن-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

از کمر افتادن-از خستگی زیاد از کار افتادن-ناتوان شدن در امر جنسی

رکاب دادن-راهی جایی شدن

پای کسی را از جایی بریدن-آمد و رفت کسی را از جایی قطع کردن

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

تیپا خوردن-رانده شدن

ته بر کردن-از ته بریدن

ته و تو-کنه حقیقت-باقی مانده ی هر چیز

چنگ انداختن-چنگ زدن

دست و دل کسی به کار نرفتن-میل به کار نداشتن

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

اجل معلق(مرگ ناگهانی)

خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی

افسار پاره کردن-سرپیچی کردن-یاغی شدن

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

چار نعل-به سرعت-به تاخت

زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند

با کله-دانا-چیز فهم-خردمند

به حق پیوستن-مردن

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

جیره بندی-سهم بندی

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

اشک خنک(گریه‌ی ساختگی)

پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت

چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن
انگشت به دهان(حیرت‌زده، سرگشته)

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود

زیر دریایی-کشتی جنگی که می تواند در زیر آب حرکت کند

به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن

این و آن را دیدن(برای انجام کاری از همه کمک گرفتن)

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

دمبل و دیمبو-صدای دایره و دمبک-صدای بزن و بکوب

زیادی حرف زدن-سخنان خارج از موضوع یا بیرون از صلاحیت گفتن-وراجی کردن

 
ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع

جاری-زن برادر شوهر

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

پوزه ی کسی را به خاک مالیدن-کسی را شکست دادن

افتادگی(پریشانی، احتیاج)

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن

دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

آش دهن سوزی نبودن-زیاد جالب نبودن-اهمیت زیادی نداشتن

جون جونی-نگا. جان جانی

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

حشر و نشر داشتن-نشست و برخاست داشتن دوستی و رفت و آمد داشتن

اَکه ننه(آدم آب‌زیرکاه)

تب و تاب-سوز و گداز

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

چغندر پخته-لبو

زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است

بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن

ژوری-هیئت داوران

زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز

بزرگداشت-احترام-تکریم

چُش-کلمه ای که خر را ار رفتن و حرکت باز می دارند

چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن
پاکار-امر بر-پادو-مباشر

خیساندن-در آب فرو بردن-در آب گذاشتن-خیس کردن

چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

زهکونی زدن-تیپا زدن-اردنگی زدن

بارانداز-جای پیاده کردن بار

چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

تا برداشتن-تا شدن-خم شدن

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

جِر زدن-دبه درآوردن-گردن نگرفتن-تقلب کردن در بازی

حساب حاج هادی زغالی-حساب ساختگی

خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است

حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

زنبور زدن-نیش زدن زنبور

 
آبی از کسی گرم نشدن(بهره‌ای از کسی نبردن)

خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد

خش افتادن-خراش افتادن

خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی

دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی

تور کردن-زن یا دختری را به دام انداختن

آش پشت پا-آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند

 

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

اجاق-دودمان

افتادگی-پریشانی-احتیاج
چرند-حرف پوچ و بی معنی

اتوکشیده-با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب

بَر و بیابان-دشت و صحرا

آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

 

زبون-حقیر-توسری خور

خیالاتی-وسواسی-آن که پندار و توهمات بی جا دارد

بابا غوری-نابینا-کور
خون جگر خوردن-رنج بسیار کشیدن-غم فراوان خوردن

ارنعوت(آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف)

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن
جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد

دیگ بخار-دستگاه تولید بخار

پت پت کردن-صداکردن فتیله ی چراغ بر اثر تمام شدن روغن آن

این کلاه آن کلاه کردن(قرضی را با قرض دیگری پرداختن، از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن، کلاه تقی را سر نقی گذاشتن)

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

ربغ رحمت را سر کشیدن-مردن

زجرکش کردن-به زجر و شکنجه کشتن

چش شده ؟-او را چه شده است ؟

حمال-باربر-ناشی و مبتدی-بی مهارت و بی استعداد

بوگندو-آدم کثیف و بد بو

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

دور برداشتن-گرم شدن-مبالغه کردن-کش دادن-عصبانی شدن

اسم شب(کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب)

ادرار کوچک-شاش
حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری

چندر غاز-پول بسیار کم

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی

اجل معلق(مرگ ناگهانی)

احوال گرفتن-جویای حال شدن

تو گود-ظرف عمیق برای آش و سوپ و جز آن ها

 

آنجا رفتن که عرب نی انداخت-به جایی دور و بی‌بازگشت رفتن

بازرس-مامور بررسی و کنترل

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

زپرتو-ضعیف-بی دوام
خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن

دُوال پا-آدم سمج

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن-خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن

چراغ پریموس-چراغ تلمبه ای-نوعی اجاق نفتی

آب آتش مزاج-می سرخ

خُل و چل-مثل دیوانه ها-ساده لوح

ای داد بیداد(کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند)

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

 
خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر

از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن

توجیهی-برنامه های توضیحی

خریت-نادانی-حماقت

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

جبهه-میدان جنگ

خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

برگشتن ورق-دگرگون شدن اوضاع-تغییر کردن حال و احوال

چنگ به دل نزدن-ارزش نداشتن-قابل اعتنا نبودن-جالب نبودن

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن

آبگوشتی(بی‌ارزش، پیش پا افتاده)

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)

تقاص گرفتن-انتقام گرفتن

تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

 

اهل محل-همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند

در تنور چوبی نان پختن-خیال خام در سر داشتن-کار ناشدنی انجام دادن

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن

تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

زدن برای کسی-پشت سر کسی بدگویی کردن-مورد بدبینی قرار دادن

به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

داوطلب-خواستار-نامزد

اشک خنک-گریه‌ی ساختگی

تو حساب بودن-وارد بودن-به مسائل آگاه بودن

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

چغلی کردن-شکایت کردن

پنبه ی کسی را زدن-کسی را افشا و بی اعتبار کردن

زنده شدن-حق بازی دوباره پیدا کردن

زهر ریختن-در حق کسی بدی کردن-انتقام گرفتن-اصل بد خود را نشان دادن

جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

در و تخته به هم خوردن-متناسب هم بودن-لایق هم بودن-با هم جور بودن

ترقه فرنگی-بچه ی شرور

حلال-زن یا شوهر

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

بغداد کسی را آباد کردن-شکم گرسنه ی کسی را سیر کردن

از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)

چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

دراز کش-افتاده-خوابیده

ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

خُل-نیمه دیوانه-سفیه

پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن

چرق چوروق-صدای جویدن آدامس و مانند آن

خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

دور تا دور-گرداگرد-اطراف

حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته

الانه(همین حالا، هم اکنون)

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

پنجول-پنجه ی گربه و مانند آن

خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس

چشم زاغ-بی شرم
زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

دخانیات-کشیدنی ها مانند توتون و تنباکو و مانند آن ها

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده

تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن

بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن

خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

دست و پا گیر-مزاحم-مانع از کاری

دلِی دلِی-حاشا-انکار

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن

روی کسی نشدن-خجالت کشیدن

رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن

زن ِ سفری-زن فاسد و بی عفت

آدم دو قازی(شخص بی‌سروپای بی‌ارزش)
 

از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

رفتن بالای منبر برای کسی-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن-غیبت کردن

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

خر گردن-گردن کلفت-بی عار

 

پشت کسی باد خوردن-دلسرد شدن از کاری پس از مدتی استراحت یا بیکاری-از دل و دماغ افتادن

بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد

خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد

پشم و پیله-ریش

بر خر مراد سوار شدن-موفق شدن-به آرزوی خود رسیدن

آینه‌ی هفت‌جوش-خورشید

آتش‌پاره-شوخ و شنگ-فرز و چالاک-کرم شبتاب

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

پر و پاچه-پا-پاچه

بمیرم-قربان بروم

افسارگسیخته-سرکش

از گرد راه رسیده(تازه‌وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

این تن را کفن کردی(این تن بمیرد)

آن سرش ناپیدا بودن(برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود)

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن

ارزانی(بخشیدن، دادن)

خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن

ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن

زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است

خش-صدای گرفته-خراش

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

دوخت و دوز-خیاطی

آمدن-آغاز به کاری کردن

خدا به رد-در پناه خدا

روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است

 

تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد